دختر خاطره ها







غصه هایم درمیان تنهایی باد میرقصد

تنهایی باد را چه زیبا خلق کرد

آنکه میدانست پاییز آغاز شاعرانه باد است

دلم تنگ است.

نمیدانم برای چی برای کی؟ 

اما دلم تنگ است.

شاید برای زندگی کردن!

همچون پاییز درمیان تابستان وزمستان سر درگمم








شده گاهی دلت گرفته باشد

که دلیلش را ندانسته باشی

فقط به گوشه ای در اتاقت کنج کرده باشی

گوشه گیر و دور ازهمه نشسته باشی

و یادی بیاوری از گذشته ای که جز اندوهی در انبوه ذهن تو بیش نیست

شده گاهی باعث تسکین اطرافیانت شوی

 ولی کسی نتواند تو را تسکین دهد

شده گاهی با یک کلمه و یا با شنیدن یک ترانه بشکنی

 و تمام غم های دنیا به استقبالت  بیایند

شده گاهی دل گرفتگی ات آنقدر عمیق باشد

که به سختی نفس بکشی

و احساس کنی نفس های اخرت را میکشی

مثل ماهی قرمزی ک ازتنگش بیرون آورده شود

و هیچ امیدی به زنده ماندن نداشته باشد

 آسوده جان می سپارد

این بار واژگانم ساده اند

ولی در دلم اشوبی به پاست 

که کلمات از قدرت بیان احساسم عاجزند

در ذره ذره های لبخند چشمهایم غمی نهفته است

دگر چیزی برایم رنگ خاصی ندارد 

من اینجا درکنار نوستالژی میمانم


پ ن:امشب دلم گرفته بود اهنگی که یه حس نوستالژیک برام داشت

 ومنو غرق درخودش کرد باعث شد برم سراغ نوشت

 وحالم هوام عوض بشهامیدوارم بپسندید



آری، پاییز نزدیک است .

اما پاییز که همیشه صدای خش و خش برگ‌ها در گذرها نیست ! پاییز که همیشه با بوی مهر نمی‌آید !


پاییز گاهی در زیر سیگاریِ روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است، گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه‌ی لباسی تا شده، گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت می‌درخشد !


پاییز که همیشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست، گاهی در دل کاجی‌ست میان یک کاجزار همیشه سبز. گاهی قهوه‌ایست که سر می‌رود، غذایی‌ست که ته می‌گیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می‌نشیند . ساده بگویمت، دلتنگ که باشی پاییز نزدیک است !

پاییزتون مبارک❤





آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها